«معماری و راز جاودانگی» نوشته کریستوفر الکساندر(-۱۹۳۶) استاد معماری دانشگاه برکلی است. اکساندر به عنوان پدر زبانهای الگو شناخته میشود. برای آنکه دوباره بتوانیم بناها و شهرهایی زنده بسازیم که چون موجودات زنده حیات داشته باشند و به محیط و بهرهبرداران از خود پاسخی طبیعی بدهند باید دوباره زبانهای الگوی مشترک بسازیم. الکساندر میکوشد راه ساختن زبان الگوی معماری و شهر را در این روزگار نشان دهد.
معماری و راز جاودانگی ؛ راز بیزمان ساختن،عنوان بسیار جذابی دارد؛ برای انسان؛ که به خاطر جاودانهگی، به زمین ﻣﻰآید؛ و در جست و جوی چشمهﻱ آب حیات تا اعماق تاریکﺗﺮین غارهای جهان سفر ﻣﻰکند. این کتاب از نخستینهاییست که به روش طراحی ﻣﻰپردازد. کریستوفر الکساندر، استاد معماری دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، در زمینهﻯ طراحی زبان خودش را دارد و البته صاحب نظر است. در این کتاب، پس از مقدماتی دربارهﻯ «الگوها»، «زبان الگو» و «الگوهای زنده» و معرفی این مفاهیم، به قسمت حساس ماجرا ﻣﻰرسیم؛ جایی که آقای الکساندر در مورد روش طراحی و ساخت خود سخن ﻣﻰگوید.
کریستوفر الکساندر در ضمن معرفی الگو و زبان الگو، ما را با پرسشﻫﺎیی درگیر ﻣﻰکند؛ از جمله این که چرا در برخورد با طبیعت، بناهای کهن، بناهای روستایی یا… احساس خوبی پیدا ﻣﻰکنیم؟ احساسی که در شهرهای امروزی گم شده است. انگار بعضی بناها زنده و برخ ﻣﺮدهﺍند. او در مورد زنده بودن یا نبودن بنا، شهر یا… صحبت ﻣﻰکند؛ از نظر او زنده بودن در گرو این است که نیروهای متضادی که در یک زمینه ایجاد ﻣﻰشوند، امکان آزاد شدن بیابند؛ در این صورت سیستم زنده و خودبان خواهد بود؛ و در غیر این صورت مرده و خودویرانﮔﺮ.
این کتاب که به همت انتشارات دانشگاه شهید بهشتی و با ترجمه دکتر مهرداد قیومی بیدهندی خیلی وقت است منتشر شده است، هنوز هم توسط بسیاری از طراحان به خصوص طراحان معمار و به خصوصتر دانشجویان معماری خوانده نشده است!
با هم بخوانیم :
«هر بنا یا شهری به میزانی زنده است که به راه بیﺯمان ملتزم باشد.
راه بیﺯمان روندی است که نظم را فقط از خود ما برﻣﻰآورد؛ این روند اکتسابی نیست، بلکه اگر ما بگذاریم، خود روی ﻣﻰدهد. …
برای یافتن راه بیﺯﻣﺎن نخست باید کیفیت ﺑﻰنام را بشناسیم.
یک کیفیت محوری وجود دارد که مبنای اصلی حیات و روح هر انسان، شهر، یا طبیعت بکر است. این کیفیت عینی و دقیق است، اما ﻧﻤﻰتوان نامی بر آن گذاشت. …»